معنی زکن بزئن - جستجوی لغت در جدول جو
زکن بزئن
زل زدن، نگاه کردن
ادامه...
زل زدن، نگاه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چکه بزئن
دست زدن، کف زدن
ادامه...
دست زدن، کف زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چکن بزان
پرچانگی کردن
ادامه...
پرچانگی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رسن بزئن
در اصطلاح متر کردن زمین را گویند، متراژ کردن، کمند انداختن
ادامه...
در اصطلاح متر کردن زمین را گویند، متراژ کردن، کمند انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
زور بزئن
قدرت نمایی، زور زدن به هنگام شکم روی و زایمان
ادامه...
قدرت نمایی، زور زدن به هنگام شکم روی و زایمان
فرهنگ گویش مازندرانی
زکان بزوئن
زل زدن
ادامه...
زل زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تک بزئن
لب زدن، خوردن، چشیدن
ادامه...
لب زدن، خوردن، چشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چک بزئن
سیلی زدن
ادامه...
سیلی زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زه بزئن
متصل شدن
ادامه...
متصل شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کش بزئن
ناخواسته شاشیدن، از دست دادن مواد قندی بعضی غذاها در اثر
ادامه...
ناخواسته شاشیدن، از دست دادن مواد قندی بعضی غذاها در اثر
فرهنگ گویش مازندرانی
کل بزئن
جفت دادن، آمیزاندن، حجامت کردن، جوانه زدن گیاهان و درختان
ادامه...
جفت دادن، آمیزاندن، حجامت کردن، جوانه زدن گیاهان و درختان
فرهنگ گویش مازندرانی
کو بزئن
برخورد کردن ناخود آگاه پا، به اجسام
ادامه...
برخورد کردن ناخود آگاه پا، به اجسام
فرهنگ گویش مازندرانی